آهنگ سیاهیا ایمانمون

دَم صبح بازم سِرّه یه ورم میگی‌ همین روزاست سکته بزنم میگی‌ لیاقت ندارم همون باید با یه جن*ه بپرم این حرفات همه خوب توو سرم حفظ یه عمر زدی همه خوبیاتو توو سرم حیف که الان ندارم وقتشو نه نه نه نه ؛ بدیاتو بگم بهت الان هرچی‌ که خواستمو دارم اینا دوست دارن خودشونو جا من بذارن فک میکنن راحته واقعا دنیاشونو آناً بسازن شبا راحت بخوابن بگو تو هم فکر میکنی‌ راحته واقعا کی‌ میشه این صداها تنهام بذارن کی‌ می‌شه ها؟ [کورس] سیاهی ها میرن و کمرنگ تر میشن بجاش سفید میاد میکشه نقش روی سطح قلبت من دارم خودمو میسازم فعلا بهتره تنها باشم چون دارم خودمو میسازم فعلا بهتره تنها باشم بد میشم تا که خوبیا رو ببینم من دارم خودمو میسازم گوشام کره چشام تا ناموس بازه من دارم خودمو میسازم بازتاب نسلمو توو تخمِ چشم میبینم مینویسم تا قله بشم میشنوم فریادش همراهم توو گوشمه خواب نمیاد یه لحظه تا صبح به چشم تا سیاهی شبو رو سفیدیِ دفترم تا صبح بکشم باید تا صبح بچشم من باید تو صبح بکشم چشم مامان اشک ؛من میکرد بد سرم درد که بشم نفر اول بشم نفر اول بشم نفر اول از فکر توو سر تا لباس تن من میکرد همه چیم فرق من بودم نفر اول بودم نفر اول بودم نفر اول تا آخر مرز توو خوده آخر مرز تا آخر خط بلدم راهمو من بلدم راهمو من حتی اگه کنن راهمو سد بکنن بالمو قطع بکنن بالمو قطع من باید تا آخر برم سیاهی ها میرن و کمرنگ تر میشن بجاش سفید میاد میکشه نقش روی سطح قلبت من دارم خودمو میسازم فعلا بهتره تنها باشم چون دارم خودمو میسازم فعلا بهتره تنها باشم بد میشم تا که خوبیا رو ببینم من دارم خودمو میسازم گوشام کره چشام تا ناموس بازه من دارم خودمو میسازم