میرفتم از دست میرفتی از قصد!
سوزوندیم و دودش، تو چشمای خودت رفت…
اونم ولت کرد رفت و لهت کرد!
خون به دلم کردی؛ اونم خون به دلت کرد
بیچاره قلبم که باورت کرد…
شعر : محمد بیرانوند
هی تو میرفتی و میگفت، دوباره برگرد
سخته باورش تلخ شه آخرش…
بد کرد باهام؛ آورد به جام ولی دوس دارمش
این به اون در! از این ور رد شدی رد شد از اون در…
تو میگفتی عاشقته؛ چی شد نموند پس؟
من که چاره ی یه دنیا بودم و بیچاره ی تو!
تو نذاشتی چاره ای… رفتی شدم آواره تو!
حالا دست از پا دراز تر اومدی؛ بازم سراغم
ته دیوونگی بازم بشم دیوونه ی تو!
این به اون در! از این ور رد شدی رد شد از اون در…
تو میگفتی عاشقته؛ چی شد نموند پس؟
سوزوندیم و دودش، تو چشمای خودت رفت…
اونم ولت کرد رفت و لهت کرد!
خون به دلم کردی؛ اونم خون به دلت کرد
بیچاره قلبم که باورت کرد…
شعر : محمد بیرانوند
هی تو میرفتی و میگفت، دوباره برگرد
سخته باورش تلخ شه آخرش…
بد کرد باهام؛ آورد به جام ولی دوس دارمش
این به اون در! از این ور رد شدی رد شد از اون در…
تو میگفتی عاشقته؛ چی شد نموند پس؟
من که چاره ی یه دنیا بودم و بیچاره ی تو!
تو نذاشتی چاره ای… رفتی شدم آواره تو!
حالا دست از پا دراز تر اومدی؛ بازم سراغم
ته دیوونگی بازم بشم دیوونه ی تو!
این به اون در! از این ور رد شدی رد شد از اون در…
تو میگفتی عاشقته؛ چی شد نموند پس؟
لطفا نظر خود را بنویسید